شیما کلباسی

  • Home
  • Bio
  • Poetry
  • Books
  • Reviews
  • Films
  • Paintings
  • فارسی
  • مصاحبه

شیما کلباسی

رادیو زمانه، بخش فرهنگ: خانم شیما کلباسی، شما سال‌هاست که در تبعید زندگی می‌کنید. مهم‌ترین مشکلات فرهنگی ما در تبعید چیست؟

شیما کلباسی: مشکل تبعید، فرهنگ تبعید است. شخصاً ترجیح می‌دهم خود را مهاجر ببینم. فرد تبعیدی آنچه را که در ایران بوده به بیرون ایران آورده و دلیل خاصی برای تغییر و وفق دادن خود با محیط تازه‌اش نمی‌بیند. تبعیدی گاهی حالت ماهی تنگی را دارد که با‌‌ همان تنگش روی آب رودخانه یا دریاچه‌ای قرار گرفته است. انسان مهاجر اما از تنگ بیرون آمده و در رودخانه شنا می‌کند. فرق تبعیدی با مهاجر این است. البته نمی‌خواهم در اینجا برخوردی اورینتالیستی به مسأله داشته باشم و برای جوامع غربی امتیاز ویژه‌ای قایل شوم. یک آمریکایی هم اگر به کشور دیگری برود و خود را تبعیدی به حساب بیاورد و از محیط تازه‌اش نیاموزد‌‌ همان حالت ماهی در تُنگ مانده را پیدا می‌کند. مهاجرت به ما این امکان را می‌دهد که تبعیدی نمانیم و چندبُعدی شویم.

رادیو زمانه، بخش فرهنگ: بحث ما بیشتر معطوف به ادبیات و زبان فارسی‌ست. اگر بخواهید کتابی انتشار دهید، گمان می‌کنید در محیط تبعیدی یا به گفته‌ی شما مهاجر خوانده می‌شود؟ چه باید کرد؟

شیما کلباسی: ما در غرب مشکل سانسور بیرونی نداریم. یعنی سازمانی مثل وزارت ارشاد نیست که بخواهد حرف و دیدمان را سانسور کند. مشکلی اگر هست خودسانسوری است. آن هم البته مشکل پیچیده‌ای است. خیلی از ما وقتی که به خارج می‌آییم و در محیط باز قرار می‌گیریم از قبل هم خودسانسور‌تر می‌شویم! در مورد خوانده شدن کتاب در «تبعید» فکر می‌کنم باید واقع بین باشیم. ما اینجا با مخاطبانی به شدت پراکنده طرف هستیم. دستگاه توزیع کتاب و از آن مهم‌تر تبلیغ درستی نداریم. تیراژ کتاب‌های منتشر شده به فارسی شاید از ۵۰۰ و ۱۰۰۰ نسخه هم بالا‌تر نباشد. در ایران هم تیراژ کتاب خیلی بالا نیست و به ندرت به ده هزار می‌رسد. ما به طور کلی مردم کتابخوانی نیستیم و بخشی از این برمی‌گردد به جمهوری اسلامی و سیاست‌های به شدت روشنفکرستیزانه‌اش. برای مثال حتی روشنفکران جوان زیاد نخوانده‌اند. علت آن هم در این است که در نظامی پرورش پیدا کرده‌اند که خواندن را ممنوع کرده است. ما نویسندگانی هم که در خارج از ایران هستیم باید بدانیم که به قصد داد و ستد نمی‌نویسیم و اگر هم می‌خواهیم به فارسی بنویسیم باید نقش تاریخی خودمان را بپذیریم و بنویسیم چون باید بنویسیم. 

رادیو زمانه، بخش فرهنگ: سانسور نهادینه‌شده‌ای که دست‌کم در ۳۰ سال گذشته، از بهار آزادی به بعد اعمال می‌شود، چه تأثیری بر روند خلاقیت شما و بر کار شما گذاشته است؟ آیا تاکنون مجبور شده‌اید به خودسانسوری؟

شیما کلباسی: بهار آزادی؟ از دید من نه بهاری بود و نه آزادی با خود به ارمغان آورد. برای من که در زمان انقلاب کودکی بودم آنچه به عنوان «بهار آزادی» عنوان می‌شود همانا به قدرت رسیدن ارتجاعی‌ترین قشر جامعه بود و رعب و وحشت حاکم بر جو جامعه‌ای که حتی کتاب خواندن در آن جرم به‌شمار می‌آمد. مهم‌ترین تأثیر ارتجاعی که بعد از انقلاب حاکم شد این بود که از من یک فعال حقوق بشر ساخت و کمک کرد از پیله‌ی هنرمند صرف بودن بیرون بیایم. در مورد خودسانسوری هم، من نوشتن جدی را در کشورهای آزاد شروع کردم و به همین دلیل با این مشکل درگیری مستقیمی نداشته‌ام.

 


 

شهرگان: شعر متعهد در تعریف امروزی‌اش، یا بهتر است بگوییم از نگاه شاعران امروز، چه مفهومی دارد؟

شیما کلباسی: از دید من کار شاعر و شعرش متقاعد کردن یا رساندن پیام به هیچکس نیست بلکه این است که آنچه خود احساس می‌کند را بنویسد. میزان‌ سنج یک شاعر و شعرش هم تعهد او به شخص، کشور، گروه، مذهب و … نمی‌باشد بلکه صداقت فکری و عقلانی و هنری‌اش است. اگر یک نویسنده‌ی ترکیه‌ای به حادثه‌ی قتل عام ارمنیان واکنش ترک‌پسند نشان ندهد آیا به دلیل عدم تعهد او به کشورش می‌باشد؟ اگر نویسنده و شاعر ایرانی مصیبت ما را فقط در حکومت خلاصه نکند ولی به فرهنگی بپردازد که حکومت‌های اینچنینی را در خود می‌پروراند آیا این تعهد یا عدم تعهد شاعر را می‌رساند؟

 شهرگان: جایگاه شعر متعهد و سیاسی در ادبیات امروز ایران و در مقایسه با جایگاه مستحکم چنین شعری در ادبیات پیش از انقلاب، کجاست؟

شیما کلباسی: شعر حس و برداشت شاعر به عنوان یک انسان از وقایع اطراف است و این شعر هر نامی می‌تواند داشته باشد و در برگیرنده‌ی هر حالتی هم می‌تواند باشد. اما شعر را باید به عنوان شعر استفاده کنیم و اگر پیام سیاسی و اجتماعی داریم بتوانیم واضح و بی تعارف بگوییم. ما از شعر برای هر مقصودی استفاده می‌کنیم. شعر را به عنوان ابزار استدلال استفاده می‌کنیم، به عنوان علم و دانش استفاده می‌کنیم. این ممکن است جایگاه بالایی به شعر در نزد ایرانیان بدهد ولی روندی است که نباید ادامه پیدا کند.

شهرگان: نیاز به چنین شعری و نقش آن در تهییج یک ملت برای مقابله با حکومتی توتالیتر و احیاء جنبش‌های مدنی چه‌قدر حیاتی است؟

شیما کلباسی: من سراینده‌ی چنین اشعاری نیستم ولی از دید من این‌گونه اشعار هم جایگاه و منزلت خود را دارند و می‌توانند نقش موثر و مفیدی در ایجاد حرکت‌های اجتماعی داشته باشند. برای مثال شعری از دکتر مهدی حمیدی است که از مقاومت  سردار جلال‌الدین خوارزمشاه در برابر سپاهیان مغول می‌گوید:

به مغرب، سینه‌مالان قرص خورشید

نهان می‌گشت پشت كوهساران

فرو می‌ریخت گردی زعفران رنگ

به روی نیزه‌ها و نیزه‌داران

ز هر سو بر سواری غلط می‌خورد

تن سنگین اسبی تیر خورده

به زیر باره می‌نالید از درد

سوار زخمدار نیم مرده

و کودکان و زنانی که  در میان رودخانه جان می‌بازند در شعر زنده می‌شوند:

زنان چون كودكان در آب دیدند

چو موی خویشتن در تاب رفتند

وز آن درد گران، بی گفته‌ی شاه

چو ماهی در دهان آب رفتند

شهنشه لمحه‌ای بر آبها دید

شكنج گیسوان تاب داده

چه كرد از آن سپس، تاریخ داند

به دنبال گل بر آب داده

شبی را تا شبی با لشكری خرد

ز تن‌ها سر، ز سرها خود افكند

و در آخر تاریخ به خون آغشته‌ی ایران به خواننده یادآوری می‌شود:

به پاس هر وجب خاكی از این ملك

چه بسیار است آن سرها كه رفته

ز مستی بر سر هر قطعه زین خاك

خدا داند چه افسرها كه رفته

 شهرگان: این نوع شعر در ادبیات جهان چه جایگاهی دارد؟

شیما کلباسی: همیشه شاعرانی بوده و هستند که متاثر از مسایل اطرافشان سروده‌اند. در کشورهای دموکرات شاعرانی داریم که تحت تاثیر باورهای فکری و ایدئولوژیک خود می‌سرایند و شاعر سیاسی خوانده می‌شوند و شعرشان هم شعر سیاسی نامیده می‌شود بدون این که دستگیر یا تبعیدی بشوند. شاعر باید بتواند بگوید و بنویسد و خوانده شود و مهم تر این که آزاداندیش باشد زیرا آزاداندیشی فراتر از سانسور حکومتی است. این مسئله شامل قید و بندهای فرهنگی و اجتماعی هم می‌شود.





وازنا: خانم شیما کلباسی، تعریف شما از شعر مهاجرت چیست؟ آیا هجرت جغرافیایی شاعر می تواند به عنوان معیاری برای تعریف ژانر شعر مهاجرت عمل کند؟
 
شیما کلباسی: شعر و مهاجرت هر یک تعریفی جداگانه دارند. این برداشت فردی است که این دو را در یک بستر و در کنار هم قرار می دهد. در پاسخ به سؤالتان در مورد بعد جغرافیا یی مهاجرت و تأثیراتش باید بگویم که مهاجرت به هر حال بر انسان مهاجر اثر می گذارد و به همان نسبت هم شعرش را تحت تأثیر قرار می دهد. این حرف تازه ای نیست ودر عمل هم بارها اتفاق افتاده است. مثلا ً می بینیم که شاعران مهاجر ایرلندی و یا هندی و یا ارمنی بعد از مهاجرت به آمریکا شعرشان تحت تأثیر محیط جدید سروده شده و عناصر خاصی را وارد خود کرده. البته این که شعر یک فرهنگ در مهاجرت دچار چه تغییرات و تحولات تکنیکی و زبانی می شود امری تخصصی است و باید آن را با دقت بررسی کرد.
 از آن جایی که مهاجرت در تاریخ ما به این صورت و شدت فقط یک بار قبلا ً اتفاق افتاده و در آن مورد هم اطلاعات جامعی در دست نیست و با در نظر گرفتن این که این مهاجرت فعلی از بیست و چند سالی نمی گذرد به نظر من  باید هنوز برای یافتن پاسخ صبر کنیم.
 
وازنا: شعر شما گویا نویسش انگاره هایی درونی و شخصی است که با کنش های نوستالژیک ذهنتان پیوند خورده و سعی دارد به  تداعی تصاویری از زندگی امروزی – اما دربستر حوادث اجتماعی- برسد. چقدر این تأویل  را می پسندید و اگر موافق یا مخالف آن هستید، علت در چیست؟
 
شیما کلباسی: شعر من فقط و فقط حس و برداشت من به عنوان یک انسان از وقایع اطرافم است و این شعر هر نامی می تواند داشته باشد و در برگیرنده هر حالتی هم می تواند باشد..
 
وازنا: مناداها در شعر شما نقشی مهم ایفا می کنند. چندین مورد در شعرتان از مناداها به عنوان کلید بیان استفاده کرده اید .حالا خطاب به خودتان  -شیما- و یا خطاب به مخاطبی که در بطن شعر با او گفتگو داشته اید.این شگرد از کجا نشأت گرفته و تفکر شما در باب چنین فرم اجرایی چه بوده است؟
 
شیما کلباسی: به نظر من هر شاعری که درگیر با مسایل سیاسی و اجتماعی عصرش باشد یا منادی است یا به نوعی از منادیان می گوید.
 
وازنا: روند کار شاعران مهاجر را چگونه می بینید؟ آیا کاراکترهای مستقل شعری در کار هم نسلانتان یافته اید؟
 
شیما کلباسی: شاعران مهاجر ایرانی اگر بنا بر تجربیات فردی خود بنویسند کاراکترهای مستقل شعری خود را هم خلق می کنند. هستند و تعدادشان هم کم نیست. حالا این که کار شاعر تا کجا حقوق واژه را رعایت می کند به عمق درک شاعر و جویندگی و پویندگی ذهنش بستگی دارد.

 

شیما کلباسی


 

Facebook
Twitter
شیما کلباسی